چقددلم میخاد ی باردیگ روی فرشای سبز قدم بزنم نفس بکشم
دلم میخاد بشینم وسط حیاط و چادرموبزارم روصورتم وزاربزنم
نصف شب ک میشه برم دورش بگردم و ازاون همه عظمت توخلسه ارامشبخشش باشم
بقول اقای فرحزاد ب تعداد چیزای ک ب حق دادی و ب حق ندادی شکر اما من میگم ب همون تعداد لعنت به سعودیا
دلم واقعا میخاس ی بار دیگ مکه ومدینه باشم.
اما یاد رفتارای احمقانه اونا ک میوفتم این خاستنو کمرنگ میکنه
فقط فکر کردن بهشو الان دوس دارم... چیزایی و حایی ک خیلی ارامش عجیبی داشت
جایی ک ارامشی داشتی ک هیچجای دنیا حتی شاید توخود بهشت هم پیداش نکنی
وقتی دم صب میرفتی ک بری برای اون فرش سبزا .بعداز ی عالمه رفتارای احتمالا نژادپرستی.ی مسیر گونده رو باید میدویدی.چقد مسخره ک تومسجدبدوی!
تابرسی و ی وقت درو روی تو نبنده
وبعد بتونی ی نماز هول هولکی بخونی.ولی دلم میخاس فقط سجده باشم.
فکرش .مرورخاطراتش دلمو پر ارامش میکنه
......
بعداز محرم شدن.باحال گرفته ومریص نصف شب
پیش خودم گفتم سرتوبنداز پایین ک تامیرسی یهوببینی وسجده کنی اما همون لحطه دیدم و نزاشتن سجده اول رو همون لحطه کنم
جلوتر رفتیم و اونجا کامل ک دیدم ی جوری بود بزرگ و عجیب.ی جوری انگار تلفیقی از بزرگی بود مهربونی.
تا ازان صب طواف طول کشید و نزاشتن بقیه طوافو بکنیم.بعدنماز طوافوادامه دادیم
بااینکه صدای ساخت وساز اطراف زیاد بود
اما صدای گنجشکایی ک اونجابودن ی حال قشنگی میداد ب صحنه..زیر ناودون طلا نماز خوندن امثل این بود برام ک دعاهام تایید شدن همشون .انگاردلم قرص بود وهست هنوز ک دعاهامو شنید و همشوقبول کرده
......
ی شب تنها رفتم..حالاک فکرمیکنم چقد خربودم☺
هرچندیکم تومسیر نرسیده بودم.ولی پیش خودم گفتم اینجا حرم امنه.اینجا امن نباشه دیگ فاتحه دنیا خوندس.وخودموبااین فکر اروم کردم
ولی خداروشکر ک ب ارزوی بچگیم رسیدم و حسرتش بدلم نموند
امروز روضه گرفتیم خونمون.روضه حصرت فاطمه
واسم ی حس دیگه بجز روضه های دیگه داره.خیلی وقت بوددلم توخونمون روضه میخاس
برچسب : نویسنده : aaftab2136 بازدید : 211