دکتر دیوانه

متن مرتبط با « دندان» در سایت دکتر دیوانه نوشته شده است

بازگشت

  • سلام چندوقت پیش داشتم برای شوهرم ازاینجا میگفتم. برام‌پیداش کرد .... انقدر ذوق زده شدم... دلم میخواد بنویسم همه چیزو .. من الان یه خانوم‌متاهل با قدمت حدود۴سال زندگی بدون فرزند هستم باهمون اقای خاستگاری که گیج بودم‌برای تصمیم گیری. الان شوهر بنده هستن ایشون.. آقای ب.م  زندگی متاهلی شیرینه.شرینییی که شاید گیر هرکسی نیاد البته من روخدا دوست داشت که شوهرم به شدت مهربونه و زندگی رو آسون میگیره و به شدت زندگی کردن رو بلده.... و من از شوهرم۲سال بزرگترم اما به شدت کوچیک بازم مینویسم خوشحالم از بازگشتم.فعلا بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ۱روز

  • من وقتی ازدواج کردم از شهر خودم که واقعا دوسش نداشتم رفتم شهری که شوهرم ساکنش بود.ازاون اول نامزدی بااسترس بود وتاحدودی حرف وحدیث... بعد از اون ازدواج کردیم و ساکن شدیم بماند که همش باداستان های ناجور و اعصاب متشنج بود.. رفتم سر زندگی دیگه تحمل نداشتم.. بعد دوماه شوهرم مریض شد عمل داشت هفته بعدش من عمل کردم..  یک ماه بعدش همسایمون ازطبقه چهارم خودشو انداخت کف حیاط ومن دیدم. و دوماه بعد مادربزرگم فوت کرد در اثر سرطان و ۳ماه بعد کرونا اومد و ازاون موقع تاحالا من دچار اعصاب بشدت ضعیف و قرص های اعصاب میخورم, ...ادامه مطلب

  • دعوا

  • باب خیلی پسر خوبیه.مهربونه ومنو دوسداره امروز ناخنشو دیدم سیاه شده بود بهش میگم چیشده گفت دکتر گفته سلولاش مرده باید قطع بشه شوکه شدم منی که ترس ازدست دادن آدما رو دارم گرخیدم فکر کردم خودشو لوس میکنه چندبار پرسیدم جدی میگی گفت اره گفتم کدوم دکتر گفت فلانی.گفتم چکارمیکنی گفت باید قطع کنم.گفتم اخه همینجوری نیست ک چندتا دکتر ببر شاید امپولی چیزی بدن.یانهایتا ناخنو بکشن  گفت نه .حالا ولش کن.   فکرم بهم ریخت ترسیده بودم همش میگفتم بخودم این که برا دندونشم نمیره و میترسه نمیره دنبال ناخنش که قطع کنن .ازترس نگاهشم نمیکردم..چندبار پرسیدم حالا چکارکنیم.شاد شاد هی میگه هیچی... بعد میگه اگه من مردم فلان بیسار ترسم چندبرابر شد. باید میرفتیم سرکار.سوارماشین شدیم توراه چندبار گفتم حالا چی.یه دکتر دیگه بریم.پیگیر باش که کل بدنت اینجوری نشه. و دراخر گریم گرفت.... وقتی میخاست پیاده بشه گفت ناخنمو گفتم باید قطع بشه منم گر گرفتم و بی ادب گفتم برو ازماشین بیرون و هق هق میکردم ازاینکه من تو ترس ازدست دادن انگشت بودم.  حالا هم میگه تو براخودت بردی دوختی.من کی گفتم انگشت.گفتم ناخن خسته , ...ادامه مطلب

  • نامزدونگ

  • سلام امشب شب تولدمه.. این مدت خیلی قاطی پاتی بود. عرفه کربلا بودیم..بعدازاون ینی س چهارروز پیش .امدن خونمون برای مشخص کردن مهریه بعداز یکم حرف مشخص شد.و من الان با کلی احساسای متفاوت نامزد شدم. خیلی عجیبه.کسی ک بهم میگ سلام برسون ب شوهرت واژه عجیبیه.کلا عجیبه ک من انقد بزرگ شدم ک بهم بگن شوهرداری. کاش این مراحلش نبود و من میرفتم سرزندگیم بلاتکلیفی. ندونستن استرس خیلی بده, ...ادامه مطلب

  • دردسر۱

  • ی هفته کربلا بودیم.من این یک هفته برای عرفه بااین اقا صحبت میکردم ی جورایی دیونش کردم. بعد خو ازتمام جهات دیدیم برخوردشو با دوستاش باهمکار.با غریبه.بامزاحم. توخرید.توگرما.وقت غذا.وقتی ناراحت بشه... بع, ...ادامه مطلب

  • اقای نامزدباشی

  • ازاونجایی ک حرم امام رصا خاسگاری شد.و حرم امام حسین من با اون پسرصحبت کردم دلم میخاد عقدم یکی ازاین دوجاباشه... همه موافقن.مخصوصاخودش ی خاهر داره  دوسش داشتم ولی خو خاهرش مغروروپولداره و پرمشغله مادرش, ...ادامه مطلب

  • خراب

  • خیلی خرابم دلم میخاد عق بزنم زندگیو دلم میخاد یکی محکم بزنتم بتومم گریه کنم, ...ادامه مطلب

  • دردسر۳

  • سلاممم.خیلی وقته نبودم... جدا تصمیم برای زندگی چ کوچیک چ بزرگش خیلی سخت ومهمه اگه ی تصمیم کوچیک اشتبا بگیری تااخر عمر تاوان اون تصمیمو میدی.شاید نشه گفت تاوان  اما همون باعث تغییرت ممکنه بشه..اصن حالا, ...ادامه مطلب

  • تصمیم سخت

  • نمیخام شکست بخورم... هیچکس ازدواج نمیکنه ک بعدجدا بشه..  و هیچکس نمیدونه چی پیش میاد.بودن کسایی ک کامل وبی عیب هستن ولی زندگیشون ب یک ماه نرسسد و هستن کسایی ک برعکس باشن وای خدا خیلی میترسم.. دلم میخاد کنسل کنم این داستانو..دلم ارامش خودمو میخاد... کاش میشد ازدواج نکرد...   خدایا حالمو نمیفهمم اصن نمیدونم براچی میخام ازدواج کنم.اصن من کیم ☹☹☹ اه .... , ...ادامه مطلب

  • دردسر

  • خانواده من خانواده ای مذهبی هستن کامل وانقلابی...  من ۲۸ ساله درکنار عقایدی ک شاید قبولش نداشتم زندگی کردم و فقط مخالفت خودمو نشون دادم .ولی اونجور ک عقایدم بود زندگی نکردم.. خاستگارایی ک برای من میوم, ...ادامه مطلب

  • دکترروانی

  • ۶۰۰ تست رو دادیم و جواب این بود ک من یه دختر باصفت های مردونه هستم.ظرافت زنونه ندادم.زن بودنو بلدنیستم..و تحت درمان روانپزشک باشم و اقای نامزد یه اقای دوشخصیتی ک ی بارشاده ی بار غمگین..انعطاف نداره و...تحت درمان خداروشکر ک دکتری ب این دیونگی دیدم , ...ادامه مطلب

  • قدرت مطلق

  • چیزی ندارم بگمفقط روزا دارن اروم اروم میگذرن و من از سرراه رفتم کنار و همه چیزو سپردم ب خدا  خدا بهتر میدونه من چجور ادمی هستم و چی میخام توزندگیممم و مطمنم ک کسی رو سرراهم گذاشته و میذاره ک خیر واسم داره خدا مهربونه و  هرچی خیرو خوبی برای بندش میخاد... ممنون ک تمام خیر جهان رو بهم میدی.. , ...ادامه مطلب

  • ازدواج

  • باازدواج هیچی عوص نمیشه بجز اینکه اگ‌مشکل روحی روانی جسمی داشته باشی تشدید میشه , ...ادامه مطلب

  • اشتباهی

  • از همه بدم میاد بدم میاد بدم میاد.بدم میاد.بدم میاد ازاینکه خاسگارای من مزخرفن و نمیخامشون  بدم میاد از اینکه در لحطه اول براهمه خاسگار خوبیه. اما بعد ک میگی نه.میگن اره نظر منم نه بود ازاینکه  همه میگن معیارات اشتباس و من فقط نمیخام فرهنگش از من پایینتر باشه بدم میاد بدم میاد بدم میاد ازاینکه حرف م, ...ادامه مطلب

  • منقشته

  • سلام صبحا میرم ی جا فعلا موقت سرکار.عصرا کلاس.وقت بیکار توخونه میناکاری حالمم ک بگیرنگیرداره اما خیلی تلاش میکنم خوب باشم.. این چند وقته بااینکه سیاست دوس ندارم اما دور هم نبودم ازش.    اوصاع یه جورایی میزنه خیلی داعون باشه.... من همش یادخابام میوفتم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها